سامانسامان، تا این لحظه: 14 سال و 5 روز سن داره

پسرم سامان

سامانی به خرید می رود.

1391/1/1 17:01
نویسنده : مامان سامان
716 بازدید
اشتراک گذاری

سامانی به خرید می رود.

از این به بعد می خوام نوشته ها رو خطاب به اقا سامان بنویسم.

ببخشید سامانی این پست رو چند روز قبل می خواستم بنویسم اما فرصت نشد.

اما امروز که اولین روز سال ١٣٩١ برات می نویسم.

چند روز قبل با هم رفتیم که خرید کنیم .

اما چه خریدی .

شما که اصلا اجازه نمی دین وارد هیچ مغازه ای شویم.

فقط می گی :بلیم  بلیم.(بریم)

فرصت وایسادن که نمی دی .

ولی جالب تر این بود که هر جا که صدای آهنگ شادی می اومد وایمیسادی و شروع

 می کردی به رقصیدن .

فقط بابا ساسان تونست که دو تا شلوار برات بخره .

اون هم می رفت انتخاب می کرد و بعد بدو بدو دنبالت که ببینه اندازه ی شماس یا نه؟

که متاسفانه وقتی که به خونه رسیدیم دیدیم که یکی شون کوتاهه.

همین طور که تو خیابون راه می رفتی در راه رسیدی به یه آقا خرگوشه .

که داشت دنبال یه موشی مثل سامان می گشت .

آقا خرگوشه بغلت کرد چنان آروم شده بودی که نگو و نپرس .

 

 

خلاصه به زور از بغلش اومدی پایین .

البته این رو هم بگم که از دیدنش اصلا نترسیدی.

این هم یکی از اون عکس هایه که با هاش انداختی.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

آذر(مامان کیارش)
1 فروردین 91 23:18
سلام آرزودارم نوروزی که پیش رو داری آغاز روزهایی باشد که آرزو داری.............
مامان رها
2 فروردین 91 16:27
بر سر سفره احساس اگر جایی بود سخن ساده تبریک مرا جای دهید نوروز مبارک میبوسمت سامان جون
مامان نوژا
7 فروردین 91 9:49
پلیس کوچولوی من

سلام
سال نو مبارک

مامان ماهان
29 فروردین 91 16:37
همیشه به خرید گلمممممممممممممممممم


ممنونم . البته طرفای ما هنوز هوا خوب خوب نشده وگرنه ....
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم سامان می باشد