سامانسامان، تا این لحظه: 14 سال و 10 روز سن داره

پسرم سامان

سامانی بالاخره می خواد راه بره

1390/4/21 0:27
نویسنده : مامان سامان
578 بازدید
اشتراک گذاری

سامانی بالاخره می خواد راه بره

سامان عزیزم چند وقتی است که می خوای را ه بری . البته یک ماهی است که شروع به تمرین کردی و اولا فقط چند قدم میرفتی و ما اونو جز راه رفتنت به حساب نیاوردیم

امروز ٢٧/٣/١٣٨٩بالاخره تصمیم گرفتی که راه بری . بدون کمک و همراه با دور زدن

گلم قدم هاتو چقد ناز بر می داشتی .

امروز با بابا کلی ماشین بازی کردین .چقدم از بازی لذت بردی.

بااون پاهای نازت افتاده بودی دنبال ماشین ومثل جوجه اردک راه می رفتی  یه وقتایی هم می افتادی

 و گریه می کردی و حوصله نداشتی راه بری.

سامان جونم ولی هنوز بلد نیستی که بدون کمک ،خودت از زمین بلند شی و راه بری .

البته دور زدن رو هم بلد بودی خدا رو شکر که امروز می بینم توانایی راه رفتن رو پیدا کردی .

امید واروم تا این یک هفته که مونده چهارده ماهت تموم بشه دیگه کامل بتونی راه بری .

سامان من چند روزیه که با پدری و مادری می ریم پیاده روی .اولش خوشت میاد ولی بعدا

بی حوصله می شی .وقتی هم بر می گردیم خسته می شی و خوابت میاد.البته تا صبح شصت بار بلند

می شی .منم صبح که از خواب بیدار می شم انگار که کوه کندم.

آخه موقع خوابت می ریم بیرون .

امروزم خودت حسابی پیاده روی کردی .

وقت برگشتن خسته شدی و بغل مادری خوابت برد .

ولی همچنان از غذا خوردن فراری .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان ماهان
29 خرداد 90 12:10
ای جانم عزیزم مانند کون قدمهایی محکم و استوار بردار


خاله جون جونت بی بلا من از ته دل و از دور شما رو دوست دارم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم سامان می باشد