سفر سامان
سلام به همه دوستان
ما و سامان خان یه چند روزی نبودیم و به مسافرت رفته بودیم . بد نبود ولی سامان خیلی اذیت کردو یک عادت خیلی بد که دچارش شده که یک ثانیه نباید از جلوی چشمش دور بشم و همیشه باید در دسترس باشم . اگه یک لحظه منو نبینه شروع به ( مامان - مامان ) گفتن و بعد هم گریه شدید.الان تقریبا یک ماهی میشه که مدارس تعطیل و امتحانات هم که تا وسط های خرداد بیشتر طول نکشید و از اون موقع همیشه باهم بودیم که این دو هفته اخر که وضعیت بدتر شد و مدام فقط دنبال منه و اجازه هیچ کاری رو بهم نمیده .در طول روز هم یک بار می خوابه ومن هم با ید مدام مواظبش باشم وتا می خوابه منم باید یه استراحتی بکنم تا انرژی داشته باشم و زیاد فرصت نوشتن ندارم .و یک از دلایل غیبت این مدت هم همین موضوعه . در هر صورت خدا کنه زودتر این ماجرا هم تموم بشه و یک عکس جدید هم از سامان خان در حال بازی شطرنج البته کشتی با مهره ها