دوباره می خوام از سامانی بنویسم
دوباره می خوام از سامانی بنویسم
ممنون از همه ی دوستان خوبم که همیشه جویای احوال من و سامان جون هستند.
می خوام براتون از سامانی بنویسم.
سامانی ما یه مدتی می شه که مرد شده .
عاشق خوردن کباب و پسته و تخم هندونه.
سلام می کنه و می گه :سام(سلام)
صبح که از خواب ناز بلند می شه به مامان کمک می کنه و همه ی رختخواب ها رو جمع می کنه .
البته این قدر تمرین کرده که می تونه متکا های سنگین رو هم بلند کنه.
قبل از خواب هم اگه چیزی خلاف میلش باشه یه گریه ی حسابی با صدای بلند می کنه .
که مثل مته می ره تو مخ آدم.
شعر بارون میاد نم نم _تاب تاب عباسی_یه توپ دارم قلقلی _اتل متل تو توله می خونه
البته فقط این کلمه هارو.نم نم ،عمم،عبسی،ککلی ،آّبی،هبا(هوا)،تتوله
بسیار علاقمند به مسواک بابا و مامان .
یه ذرت پلاستیکی توی اسباب بازی هاشه وقتی اونو می بینه هوس ذرت می کنه .
دست منو می گیره می بره تو آشپز خونه می گه :ذذت ،درست
سوره ی توحید رو هم می خونه .که فقط می گه (امد)یعنی صمد
همیشه موقع شیر خوردن مامان باید کنارش باشه .
تا دستش رو نیشگون بگیره .حتی تو شیش دانگ خواب هم دست منو پیدا می کنه .
عاشق رختخواب ساسان که موقع خواب یک فصل ماشین هاشو می بره روی تشکش و یه دل سیر بازی
می کنه.
دوسه روزی می شه که بره ی ناقلا رو از مد انداخته .
و به نوار عروسی علاقمند شده .
چون پدری و مادر ی و دایی توش هستند کمتر بهونه ی اون ها رو می گیره .
هروقت دلش هوای اون ها رو بکنه این نوار رو نگاه می کنه.
مثل این که داره کم کم وسواس می شه آخه یه قطره آب یا چیزی بریزه رو لباسش می گه (معا)
به معنی دستمال یعنی پاکش کن.
چند کلمه از سامان بشنوید .
نعا(مادری)،معا(دستمال)، ام نععا(ماشین ال نود)،ام تععا(مهتابی)،تععا(ماکارونی)
هر چی که می بینه تقلید می کنه و اونو انجام می ده.
آهنگ شادی هم که به دلش باشه باهاش می رقصه .با غریبه ها زیاد میونه ی خوبی نداره .
برای اولین بر خورد حسابی گریه می کنه .
از دوست داشتنی های سامانی می تونم صابون شامپو خمیر دندون رو معرفی کنم.
از در و دیوا بالا می ره .
تاچشم ما رو دور می بینه می ره رو مبل و لامپ رو خاموش و روشن می کنه .یه روز که توی
اشپز خونه بودم دیدم موهای فرفریش از وسط دیوار معلومه .
وقتی رفتم نگاه کردم دیدم از میز تلفن کشیده بالا.
دیروز هم که نشسته بود پشت کامپیوتر بعد از کمی وروجک بازی دیدم صداش در اومد .
نگو که از روی صندلی می افته و باسر می خوره به دیوار.
یادم رفت که بگم کوکو و ته دیگ هم دوست داره.
و عاشق نشستن رو بلندی ه و می گه بالا.مثل میز ،کمد ،کابینت و ...
وقتی هم کار بدی انجام می ده می خنده و لپ منو می کشه و می گه عزیز و دست می کشه
رو ی صورتم و می گه نازی .که این طوری از دلم بیرون بیاره .
حرف (ر)را با(ل)تلفظ می کنه مثل شیر که می گه :(شیل )یا( در )که می گه:( دل)
حرف (س)را هم با (آ)تلفظ می کنه البته اگه در اول کلمه باشه مثل سامان که می گه :آمان
خلاصه سامانی ما شده یه حبه قند و دلت میخواد که بخوریش.