سامانسامان، تا این لحظه: 14 سال و 3 روز سن داره

پسرم سامان

سامانی بالاخره خودش بلند شد.

1390/4/21 0:29
نویسنده : مامان سامان
480 بازدید
اشتراک گذاری

سامانی بالاخره خودش بلند شد.

عزیزم

امروز با هستی رفتیم خونه ی مامان بزرگ بابا اونجا بهت خوش گذشت اماخوابت کامل نبود و یه

فصل گریه کردی .

بعد از پنج شش ساعت دیگه حوصلت سر رفت بابا اومد دنبالمون و برگشتیم خونه .

توی ماشین هم کلی ذوق کردی .

به در خونه که رسیدیم و پیاده شدیم خورد تو ذوقت و کلی گریه کردی که من خونه نمیام .

این روز ها که بابا امتحان داره و اصلا فرصت نمی کنه تور و بیرون ببره .

تو باید همیشه تو خونه بمونی.

بعضی مواقع هم به زور خودت می ری دده(بیرون )

وقتی که برگشتیم تو خونه چند قدمی بر داشتی و افتادی .

متوجه شدم که دستای خپلت رو گذا شتی رو زمین و بلند شدی .

سامانی من، خدا رو شکر که امروز خودت می تونی راه بری.

بعد از اون هم خوابت می اومد و همش بهونه می گرفتی .

یه چند لحظه سپردمت دست بابا.

دیدم از زیر رفتی و کیس رو خاموش کردی بابا هم از دستت عصبانی شدو با هم در گیر شدین .

این جاهم یه فصل دیگه گریه کردی .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان آرین
31 خرداد 90 9:48
به سلامتی مبارک باشه مامان خانم پسرت دیگه داره مرد میشه براش حتما اسپند دود کن باشه ؟ آفرین پسر کوچولوی قوی
مامان ماهان
31 خرداد 90 18:04
آفرین گلم
نازنین نرگس نفس مامان
1 تیر 90 21:00
سامان ددر میخواد مامان جونحالا که دیگه مرد شده راه میره مبارکه
مامان آريا
7 تیر 90 10:54
قربونش برم من
زهره
11 تیر 90 18:43
سلام مامان گلی وبلاگ قشنگی داری.نی نی نازی هم داری.به وبلاگ منم سر بزن


سلام
خیلی ممنونم
حتما سر میزنم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم سامان می باشد