این روز ها سامانی ....
این روز ها سامانی ....
بسیار عاشق سطل زباله آشپز خونه شده.
تا جایی که هر چی به دستش می رسه می اندازه توش.
دیشب چند تا قاشق و کنترل تلویزیون. امروز هم چند تا اسباب بازی و روسری من .
کشان کشان رو انداز منو برده بود می خواست بندازه توی سطل هر کاری می کرد نمی تونست.
دیروز هم کیف من افتاده بود دستش و هر چی کارت داشتم اون ها رو با پرسشون مچاله کرده
بود و انداخته بود توی سطل زباله و می گفت :پت (پرت)
هر چی هم به دستش می رسه مثل خودکار ،کنترل تلویزیون به قول خودش ایدی (cd)می ندازه
توی ویدیو و صداش رو هم در نمیاره مثل این که از این روز هاست که بسوزه .
هر وقت هم بشه اوقات فراقتش می ره کابینت ها رو باز می کنه و هر چی توشه می ندازه بیرون .
تصور کنید جمع کردنش چه سخته.
عاشق برنج و عدس بازیه .
از همه مهم تر پیچ گوشتی .
یه مدتی جلو ی چشمش بود و جعبه ی پیچ گوشتی ها رو می خواست.ومی گفت :پیچ چی چی (پیچ گوشتی)
به یکی دوتا هم قانع نمی شد باید یه چند بار اون ها رو تخلیه می کرد .
بعدش که بی حوصله می شد اون ها رو جا می ذاشت .
تا بالا خره قایمش کردم و یادش رفت.
عاشق رختخواب بابا شده .تو رختخواب خودش که وای نمی سه .
ولی وقتی می ره پیش بابا چنان آرامشی بهش دست می ده .
که دیگه از اون جا تکان نمی خوره.
وقتی که خوابش می بره بابا اونو سر جاش می ذاره.
صبح ها هم که من نیستم باپدری و مادری می ره کوچه گردی و خیابون گردی.
الان هم اگه تو غذاش یه چیزی مثل پیاز بیفته زیر زبونش چندشش می شه و اونو تف می کنه.
کلی هم ورو جک شده غذاش رو که میارم اول یه نگاه خوشگلی بهش میندازه اگه به دلش باشه
می خوره در غیر این صورت دهنش رو می بنده ا گر هم بخوره فوری پسش می ده بیرون.
به انواع خورشت هم می گه :آبگوشت
یه چند تا کلمه ی جدید هم یاد گرفته .
نعا(مادری)
پاید (پراید)
تععا (مهتابی)
پوشه (پوشک)
ساساز (ساسان)
پژا (پریسا)
نو نو (خواب)
ام نععا(ماشین ال نود)
نسیم
مینا